من در شگفتم
که چه رازی دارد
سقوط گوهرهای آسمانی
بر دامن این جهان خاکی...
کاش بودی و به من می آموختی
که چه نامم این فرود زیبا را
دلتنگیه آسمان ...
یا شوق رسیدن
و بوسه گرفتن
از یار ...
من حیران و سرگردان
در این جاده سبز
در پی تو امدم
یافتم خط تو را
از نسیم باد
از عطر باران
در این جاده پر از خزان!
من در حیرت این جا و مکان مانده ام
من در باور سبز این خیال خفته ام
کاش بیدار شوم و در این جهان خاکی
من بیابم تو را در جاده های سبز بارانی
من در حسرت روزی مانده ام که جدا ماند
سرنوشتم از این جاده با افکار خویش
من پشیمان ولی غافل از این
که زمان در گذر است و ندارد سودی
...