امروز پول تن فروشیم را به زن همسایه هدیه کردم ، تا آبرو کند .. برای نامزدی دخترش ودر خود گریستم ... برای معصومیت دختری که بی خبر دلش را به دست مردی سپرده که دیشب ، تن سردم را هوسبازاته به تاراج برد ... و بیشرمانه میخندید از این پیروزی ....!!
| نوشته شده توسط مریم در یکشنبه 90/5/30 و ساعت 11:7 صبح | نظرات دیگران()